1ـ
عَبْدِصالِح؛ ما در توضيح اين لقب به جملهاي از زيارت آن بزرگوار اكتفا ميكنيم:
اَلصَّلاةُ عَلي مُوسَي بْنِ
جَعْفَرٍ اَلَّذي كانِ يُحييِ اللَّيْلَ بِالسَّهَرِ اِلَي السَّهَرِ
بِمُوَاصَلَةِ الْأِسْتِغْفَارِ حَليفِ السَّجْدَةِ الطَّويلَهِ وَالدُّمُوعِ
الْغَريزَةِ وَالمُنَاجَاتِ الْكَثيِرَةِ وَالضَّرَاعَاتِ الْمُتِّصِلَةِ.[1]
درود بر
موسيبن جعفر كه زنده ميداشت شب را هميشه تا سحر به استغفار هميشگي و سجدههاي
طولاني و گريههاي سرشار و مناجات بسيار و نالههاي پي در پي!»
راوي ميگويد:
موقعي كه موسي بن جعفر در بغداد در تبعيد بود، هارون مرا به دنبال او فرستاد.
موسي بن جعفر را در خرابهاي پيدا كردم كه
كوخي از ليف خرما در آن ساخته شده و موسي بن جعفر آنجا زندگي ميكرد. غلامي در
مقابل آن بزرگوار نشسته و با قيچي، مواضع سجدۀ ايشان را مقراض ميكرد. آن
بزرگوار از بس به سجده رفته بود، مواضع سجدۀ او پينه بسته بود.
يكي از
مناجاتهاي مشهور آن حضرت در زندان اين است: «خدايا! جاي خلوتي را براي عبادت ميخواستم،
شكر تو را كه به من عنايت فرمودي!»2]
2ـ و
اما لقب عالم براي موسي بن جعفر(ع). با توجه به اينكه عمر موسي بن جعفر(ع) در زندانها و تبعيدها گذشت
و دشمن اسلام و انسانيت نگذاشت كه مردم از علم
موسي بن جعفر بهره گيري كنند؛ ولي با اين همه موسي بن جعفر(ع) توانست افرادي لايق، و فقيه به عالم اسلام هديه كند. شيخ طوسي
رَحْمَةُ اللّهِ عَلَيْهِ
در معرفه الرجال خود، افرادي نظير يونس بن عبدالرحمن، صفوان، بن يحيي، محمد بن
ابي عمير، عبدالله بن مغيره، حسن بن محبوب، احمد بن ابي نصر، و نظير اينان را كه
از فقهاي شيعه ميباشند، نام ميبرد كه
همه از اصحاب اجماع هستند. موسي بن جعفر اصحابي چون علي بن يقطين داشت كه به تشيع
بسيار خدمت كرده است، و موسي بن جعفر او را امر نموده بود كه زير پرچم ظلم3]بماند؛
چون او سمت وزارت هارون الرشيد را داشت و موسي بن جعفر(ع) از او مواظبت كامل نمود.
موسي بن جعفر در خود سازي و تهذيب نفس مواظب او بود، در حفظ و حراست او نيز كوشا
بود و ما به چند قضيه در اين باره اشاره ميكنيم:
1ـ
ابراهيم جمال كه از شيعيان خوب است، قصد زيارت موسي بن جعفر را كرد و به بغداد آمد
تا علي بن يقطين را ملاقات كند؛ ولي نتوانست او را ببيند، پس به مدينه بازگشت.
موسي بن جعفر(ع) سراغ علي بن يقطين را از
او گرفت، ابراهيم قضيۀ خود را نقل كرد. همان سال علي بن يقطين مشرف شد تا خدمت
موسي بن جعفر برسد و نصف شب به خانۀ موسي بن جعفر وارد شد. اما حضرت او را
نپذيرفت. شب دوم و شب سوم هم پذيرفته نشد؛
تا اينكه به گريه و التماس افتاد و ميگفت: نميدانم تقصيرم چيست؟! حضرت او را
پذيرفت و فرمود: تا ابراهيم جمال از دستت
راضي نشود، از تو راضي نيستم. بالاخره به طور خرق عادت او را روانۀ كوفه كرد و او نصف شب در خانۀ
ابراهيم را زد. چون ابراهيم را ديد، گريه كرد. التماس كرد كه ازمن راضي باش! حتي
او را جبراً واداشت كه پايش را روي صورت علي بن يقطين بگذارد. چون به مدينه
بازگشت، حضرت فرمودند از تو راضي شدم، و اين كار لطف خاصي بود براي تهذيب نفس كه
موسي بن جعفر(ع) به او عنايت فرمود.
2ـ
هارون الرشيد يك پارچۀ قيمتي به علي بن
يقطين جايزه داد. علي بن يقطين جامه را خدمت موسي بن جعفر(ع) فرستاد. حضرت پارچه
را برگردانيد و فرمود: «پارچه را معطر كن و در جاي محفوظي از آن نگهداري نما.»
سعايت
كاران، قضيه را به هارون اطلاع دادند.
روزي هارون پرسيد: كجا است جامهاي را كه به تو جايزه دادم؟ چرا نميپوشي؟! علي بن
يقطين گفت: چون هديه شما بود، آن را معطر كردم و در جاي محفوظي نگهداري ميكنم،
و غلام خود را فرستاد تا پارچه را آورد.
هارون
قسم خورد كه از آن پس، حرف ديگران را درباره او نپذيرد.4]
3ـ امام
موسي بن جعفر(ع) دستور داده بود كه علي بن يقطين در جاهاي خلوت و دور از اغيار،
طبق روش اهل سنت و ضوء بسازد. به هارون گفته بودند كه علي بن يقطين شيعه است و
دليل آن طرز وضوء گرفتن است. روزي هارون تصميم گرفت كه طرز وضوء گرفتن علي بن
يقطين را ببيند. مخفيانه تماشاگر وضوء او شد و ديد كه او به روش اهل سنت وضوء ميگيرد و كسي هم نزد ا و
نيست. از اين جهت يقين پيدا كرد كه علي بن يقطين شيعه نيست، و باز هم قسم خورد كه
حرف ديگران را دربارۀ او باور نكند. بعد، موسي بن جعفر به او گفت از اين به بعد، به روش شيعه وضوء
بگيرد.5]
موسي بن
جعفر سلام الله عليه، علاوه بر آن افرادي كه شمرده شد و گفتيم كه از اصحاب اجماع
بودهاند، افرادي ديگر كه آنان نيز از بزرگان شيعه هستند و به مذهب تشيع فوقالعاده
خدمت نمودهاند چون علي بن يقطين را به عالم تشيع هديه فرمودند.6]
اگر
بخواهيم دربارۀ علم موسي بن جعفر(ع) سخن
گوييم، بهتر است جملهاي كه در
زيارت آن بزرگوار است و در ساير زيارات نيز ديده ميشود، صحبت كنيم و آن جمله عَيْبَةُ
الْأنْوارِ است.
عَيْبة
به معني صندوقچه اي است كه جواهرات گرانقيمت را در آن ميگذارند. موسي بن جعفر سَلامُ
اللّهِ عَلَيْهِ عَيْبَة علم خداوند متعال
است، عيبه قدرت خدا است، عيبه رحمت واسعۀ
حق است، جايگاه صفات حق است. ما هرچه دربارۀ علم
موسي بن جعفر سخن بگوييم، نميتوانيم رساتر، پرمحتواتر، و نورانيتر از
جملۀ عَيْبَةُ
الْأنْوارِ گفته باشيم.
2ـ و
اما لقب بَابُ الْحَوايِج؛ محمد بن طلحۀ
شافعي دربارۀ موسي بن جعفر(ع) چنين ميگويد:
اِنَّهُ الاِْمَامُ جَليلُ
الْقَدْرِ عَظيمُ الشَّأنِ كَثيرُ التَّهَجُّدِ اَلْمُواظِبُ عَليَ الطَّاعَاتِ
الْمَشهُورُ باَالْكَرَامَاتِ مُسْهِرُ اللَّيْلِ بِا لسَّجْدَةِ وَ القِيامِ
وَمُتِمُ الْيَوْمَ باِلصِّيامِ وَالصَّدَقَةِ وَالْخَيْراتِ الْمُسَمّي
بِالْكَاظِمِ لِعَفْوِهِ وَاِحْسَانِهِ بِمَنْ اَسَائَهُ وَالْمُسَمّي بِالْعَبْدِ
الصّالِحِ لِكَثْرَةِ عُبُودِيَّتِهِ وَالْمَشْهُورُ بِبَابِ الْحَوائِجِ
اِذْكُلُّ مَنْ يَتَوسَّلُ اِلَيْهِ اَصَابَ حاجَتَهُ كَرامَاتُهُ تُحَارُمِنْهَا
الْعُقُولُ.
همانا
موسي بن جعفر، پيشواي جليل القدر و عظيم الشأن است. او شب زندهدار و مطيع اطاعت
پروردگار است. كراماتي از او نقل است كه شب را تا به صبح به عبادت ميپرداخته؛
به سجده بوده؛ به نماز ميايستاده؛ و روز
را به روزه و اعانت به ديگران به پايان ميرسانيده است. لقب آن بزرگوار كاظم بوده
است. نسبت به افرادي كه به او بد ميكردهاند، گذشت و احسان داشت، و لقب
او عبدصالح نيز بوده است. به خاطر كثرت عبادت و حال عبوديتي كه داشته است، لقب باب
الحوايج نيز داشته است. هر كس به او متوسل شود، حاجتش داده ميشود. كرامات موسي بن
جعفر به قدري فراوان است كه عقلها در تحير است.7]
خطيب
خوارزمي ميگويد: «هر غمي كه براي من پيش آمد، به سر قبر موسي بن جعفر رفتم و غم
خود را آنجا از خود دور كردم.»8]
تاريخ و
تجربه نشان داده است كه موسي بن جعفر باب
الحوايج است. در تاريخ نقل است: يكي از خلفا مبتلا به دل درد شد و حكيمان دواهايي
به او تجويز كردند؛ ولي حكيم مخصوص او كه
نصراني بود، گفت: اين دواي درد نيست و اگر ميخواهي شفا يابي، بايد دست بسوي كسي بزني كه نزد خدا
منزلت داشته باشد. آن خليفه گفت: موسي بن جعفر را بياوريد. چون حضرت آمدند، دعايي
كردند و او شفا يافت. بعد از آن بزرگوار سؤال شد كه چه فرموديد؟ حضرت فرمودند: اين
دعا را براي او خواندم: اَللَّهُمَّ كَمَا اَرَيْتَهُ ذُلَّ
فَاَرِهِ عِزً طَاعَتِي. «اي خدا! چنانكه
ذلت گناه را به اين مرد نشان دادهاي، عزت اطاعت مرا نيز به او نشان ده.»9]چه
كلام رسايي! چه كلام لطيفي! چه كلام سازندهاي! چه كلام كوبندهاي! شيخ طوسي رحمه
الله در رجالش از حماد نقل ميكند[0] كه: «خدمت موسي بن جعفر(ع)
رسيدم و از ايشان خواستم كه دعايي بفرمايند تا خداوند زن خوب، خانۀ خوب، فرزند
شايسته و توفيق حج براي پنجاه سال بمن عنايت كند. حضرت دعا فرمودند: مدتي نگذشت كه
خداوند همه آنها را به من عنايت كرد.» اين شخص همه ساله به حج رفته است. تا اينكه
سالي موقع احرام براي غسل در آب رفت و غرق شد و نتوانست در آن سال حج به جاي آورد،
و اينگونه قضايا در حق موسي بن جعفر در تاريخ فراوان است.
پي نوشت
ها:
[1].
مفاتيحالجنان، نقل از سيدبن طاووس
[2].
ارشاد مفيد ص 281
[3]
هارون بسيار ستمگر و خوشگذران بود، در قصر او گروه زيادي از زنان خوشآواز و
سازنواز وجود داشت، و انواع و اقسام سازهاي موسيقي آن زمان،در آنجا وجود داشت،
هارون به جواهرات علاقهاي بيمانند داشت، يكبار براي خريد يك انگشتر صد هزاز دينار
پرداخت. در اموال عمومي ولخرجي ميكرد و هداياي بيجايي به افراد ميداد، ازجمله به
شاعري به نام اشجع به خاطر مديحهاي، يك ميليون درهم داد و به ابوالعناهيه شاعر و
ابراهيم موصلي موسيقيدان به خاطر چند بيت
شعر و قدري ساز و آواز، هر يك صد هزار درهم و صد دست لباس داد و...،
«حياه الامام الكاظم ج 2، الامامه و السياسه ج 2».
[4].
بحار چاپ قديم ج 11 ص 185 نقل از خرايج راوندي، عيون المعجزات ـ اعلام الوري ص 302
و 303
[6]. علي بن يقطين در سال 124 هـ. ق در كوفه به دنيا آمد (فهرست
شيخ طوسي ص 117) و در سال 182 هـ. ق (زماني كه امام هفتم(ع) در زندان بود) رحلت
نمود (رجال كشي ص 430) و حضرت موسي جعفر(ع) فرمود: من
گواهي ميدهم كه او (علي بن
يقطين) از اهل بهشت است و نيز يكبار به او
فرمود: تو متعهد باش كه هرگاه يكي از دوستان ما نزد تو آمد، او را اكرام كني و
گرامي بداري، ومن ضامن ميشوم كه تو به شمشير
كشته نشوي و به تهيدستي و زندان
گرفتار نشوي. (زجال كشي ص
431 ـ 433)
[7]. منتهي الامال ـ ج 2، ف 2
[8]. مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ص
305
[9]. مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ص
305
[10]. مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ص
306 از معرفه الرجال شيخ طوسي ره